۷/۰۸/۱۳۸۹

رو نمایی از دروغ تا واقیعت

کتاب درسی مطالعات اجتماعی سال اول متوسطه در فصل پنجم درسی با عنوان مشارکت سیاسی دارد(ص121-119)
در مورد حزب چنین نوشته:
در یک جامعه افراد و گروه هایی با علایق،منافع و عقاید متفاوت وجود دارند؛جامعه باید راه هایی را مشخص کند تا آنها بتوانند علایق،منافع و عقاید خویش رابیان و از آن ها دفاع کنند.یکی از راه هایی که جامعه برای این منظور پیش بینی کرده تشکیل احزاب و انجمن ها است.در این گونه محافل ،افرادی با عقاید،منافع و علایق یکسان گرد هم می آیند و در حدود قانون،برای دست یابی به نقش های سیاسی یا اثر گذاری برآنها فعالیت می کنند.
وجود احزاب و انجمن ها در یک جامعه آثار و نتایج بسیاری دارد؛ مثلا
-خواست ها و علایق گروه ها و مردم مطرح می گردد و برای مشکلات،راه حل هایی اندیشیده می شود ؛بدین ترتیب، از تحولات ناگهانی جلو گیری می گردد.
-سیاست گذاران از آنچه در جامعه می گذرد،بیش تر اطلاع می یابند.
-با اطلاعاتی که در مورد عملکرد سیاست گذاران در اختیار مردم قرار می دهند،به انتخاب فرد شایسته تر کمک می کنند.
-و..............

حال باید پرسید منحل شدن احزاب و هجمه به علوم انسانی آن هم در عصر انفجار اطلاعات چه کمکی به جامعه می کند؟

۷/۰۷/۱۳۸۹

جنگ و مهر و جوانانی به رنگ آسمان

می گویند کلمات رنگ دارند ؛ بو دارند و هر کدام خاطره ای پشت شان است ...
" مهر " از آن واژه هایی ست که حس دلپذیری پمپاژ می کند توی رگ های آدم که هی دلش می خواهد در شروع ماه مهر ، اتفاق تازه ای بیفتد برای دلش . که مهربان شود . که مهربانی بکنند با او . که همه چیز خوب پیش برود ؛ حتی اگر او دیگر مدرسه نرود .
و جنگ از آن واژه هایی است که حس تنفر را به آدمی تزریق می کند وانسان را به وحشت وا می دارد.
انگار همین دیروز بود.دهه شصت را می گویم.در دانشسرای تربیت معلم شهید رجایی گچساران بودم. ایران سرزمینی که افرادش شگفتی سازند.جوانانی بودند که جنگ و مهر را به هم پیوند زدند.مشق رزم می کردند و آواز مهر می سرودند.دو برادر بودند یک در دانشسرای ما درس می خواند دیگری در آموزشکده کشاورزی امام زاده جعفر.شهباز زمان و غلام حسین زمان.انصافا به تمام معنا نیکو خصال بودند.هر دودر عملیات فاو شرکت کردند.شب عملیات شهباز به شهادت می رسند و غلام حسین بر بالینش می اید .بر پیشانی برادر بوسه می زند ،وصیت نامه اش را از جیبش در آورده و خودش به جلو حرکت می کند .دو سال بعد او هم در جزیره مجنون شهید شد.یادشان گرامی باد.

۶/۳۱/۱۳۸۹

کاش دستم می شکست

فاطمه رجبی می‌گوید اگر احمدی‌نژاد بخواهد «کوروش زمان» باشد باید بگویم که ما سال‌هاست که فاتحه کوروش را خوانده‌ایم چرا که اینجا مملکت امام زمان است و هیچکس نمی‌تواند گفتمان من درآوردی داشته باشد. گزاره‌های گفتگوی فاطمه رجبی با خبرگزاری فارس که عمدتا انتقاد از محمود احمدی نژاد است را می‌خوانید: * ما شاهد یک واژگونی گفتمانی در دولت دهم هستیم. دولت در یک ورطه هولناک باستان‌گرایی گرفتار شده است. * تعریف احمدی‌نژاد از عدالت کوروش را باید به شیعیان جهان تسلیت گفت. * سخنان اخیر احمدی‌نژاد در گفت‌وگو با شبکه خبر نه تنها بار علمی نداشت بلکه در شأن یک رئیس جمهور هم نبود که نیم ساعت از وقت مردم را به مطالبی در خصوص کوروش اختصاص بدهد که در کتب سال پنجم ابتدایی مطرح شده بود. * باستان گرایی قبل از انقلاب در دوران پهلوی، بعد از انقلاب اسلامی توسط روشنفکران و در دوران اصلاحات مطرح شد اما این مباحث بصورت بارزی که آقای احمدی‌نژاد امروز مطرح می‌کند نبوده است. * احیای شاهنشاهی با کوروش با برنامه‌ریزی یهود صورت می‌گیرد. * من خود احمدی‌نژاد را در برخی انحرافات فکری دولت مقصر می‌دانم. * احمدی‌نژاد به یک غرور بعد از انتخابات رسید و فکر می‌کند که هر حرفی بزند و هرکاری بکند مورد قبول است. فاطمه رجبی ضمن اعلام آمادگی خود برای مناظره با احمدی نژاد، گفت: آقای احمدی‌نژاد باید نظرات خود را به مناظره بگذارد تا مشخص شود که چه دلیلی باعث شده که دولت امام زمانی به این روز دچار شود چراکه بنده این ماجرا را سرآغاز یک خط انحراف می‌دانم.
نتیجه گیری اخلاقی :باید به معجزه گر ایمان داشت
نتیجه گیری منطقی:خود کرده را تدبیر نیست
نتیجه گیری سیاسی:در دولت نهم به مدد معجزه الهام شش شغل داشت

۶/۳۰/۱۳۸۹

وه چه خوب آمدی صفا کردی

امروز یکی از روزهای خوبم بود .برعکس سالها وروزهایی که پی در پی فقط می گذرند،صبح یکی از دوستان زنگ زد که معلم اول ابتدایی ات آمده و می خواهد تورا ببیند.34 سال پیش <دارا پژوهی> معلم من بود.از شاگردان بهمن بیگی. بالای تخته سیاه با گچ سفید نوشته بود دانشگاه در انتظار شماست.او عاشقانه درس می داد.خلاق و خستگی ناپذیر بود.یکی از آرزوهایم دیدن ایشان بود که امروز بر آورده شد.از خداوند برایش عمر با عزت خواهانم.

۶/۲۷/۱۳۸۹

مالَ زیر

دیروز با همت موسسه فرهگی مردم نهاد مانا(همان N.g.O سابق که امروزه خیلی ها با C.N.G اشتباه می گیرند) همایشی با عنوان فوق وبا محوریت چالش ها و راهبردهای توسعه شهرستان کهگیلویه وبا گردهمایی وهم اندیشی برخی نخبگان که در همه جای ایران زندگی می کنند ولی دل در گرو توسعه زادگاه خود دارند برگزار شد.انصافا جلسه خوبی بود،گرچه با حواشی همراه بود،ولی مثبت بود.
البته آمارهای ارائه شده همچنان نشان می داد که ما از نظر توسعه از آخر اولیم.نکته جالب آنکه آخر بودن یعنی ؛ فاصله بسیار زیاد با استانهای محروم.
شاخص های توسعه یافتگی بیانگر آن بود که: استان ما نصف استان ایلام،68/1 چهارمحال بختیاری و38/1 سیستان و بلوچستان است.جالبتر آینکه استان ما با 4/ 1نفت صادراتی کشور ،پر آبترین بعد از شمال ،داشتن گیاه دارویی معادل 60 کشور جهان، ذغایر زیاد زیر زمینی وبالاتر از آن نیروی انسانی ...دارای ظرفیت های فراوانی است.به هرحال دست بر بچه های موسسه مانا درد نکند.